تنهای رهایی بی وفایی
حاصله یه صداقته بی حاصله
بی حاصل مثله بوسه زدن بر سنگ و باز کردن یک مشت می مونه
مشتی که دیگه نایی واسم نزاشت تا آذر با کاغذ و قلمم عشق بازی کنم
یار قدمی و با وفای من
قلم ناز و کاغذ بی همتای من
بگذرید از بی وفایی من و هرچه دوست می دارید بزنید داد و فغان و فریاد ...